
داستان صوتی
ابری شبیه کلاغ
عزیزجون توی محلهی «باصفا»، هدی رو میبینن. هدی لباس گرم پوشیده و اومده تا آسمون ابری رو تماشا کنه. عزیزجون
عزیزجون توی محلهی «باصفا»، هدی رو میبینن. هدی لباس گرم پوشیده و اومده تا آسمون ابری رو تماشا کنه. عزیزجون
هدی و عزیزجون با همدیگه به یه فروشگاه کتاب رفتن تا کتاب بخرن. هدی یه کتاب خوب انتخاب میکنه. عزیزجون
«هدی» و «عزیز جون» با همدیگه اومدن دریا. اونا کنار ساحل نشستن. هدی مشغول شنبازیه که عزیز جون شروع میکنن