Tag: سوره‌ حجرات

داستان صوتی
پورحبیب

لباس ایمان بپوشید

«هدی» و «عزیزجون» با هم‌دیگه به زیارت رفتن که هدی توی حرم گم می‌شه؛ اما با کمک خادم‌های حرم می‌تونه

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

پیونددهنده‌ ی دوستی‌

«هدی» داره توی محله‌ی «باصفا» باعجله می‌دوئه که «عزیزجون» از دیدنش تعجب می‌کنه و ازش دلیلِ این همه عجله رو

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

جایزه نماز اول وقت

«هدی» و «عزیزجون» کنار هم نشستن و هدی کارت بانکی رو که عیدی‌هاش رو درون اون پس‌انداز می‌کنه به عزیزجون

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

حلقه‌های دوستی

«هدی» همراه مامانش به یه مهمونی عصرونه دعوت شده بودن، اما شرط مامان این بود که قبل از رفتن، هدی

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

نشانه‌ های خوب

«هدی» همراه پدربزرگش اومده بازارِ محله‌ی «باصفا» که «عزیزجون» رو می‌بینه. عزیزجون از اینکه هدی رو توی این بازار تنها

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

غیبت ممنوع

چندوقتیه که «هدی» دخترعمه‌دار شده و قراره امروز با «عزیزجون» بِرَن خونه‌ی «عمه‌ خانوم». توی مسیر یه تابلوی قرمزرنگ نظر

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

خبر نبر، خبر نیار

«هدی» امروز اومده خونه‌ی «عزیزجون». اون کمی ناراحت و بی‌حوصله است. عزیزجون دلیل ناراحتیش رو می‌پرسن. هدی هم تعریف می‌کنه

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

گل سر

«هدی» از اینکه دوستش تلفنش رو جواب نمی‌ده، کلافه و خسته شده. آخه اون منتظره تا گُلِ‌سرش رو براش بیاره

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

خادم مهربان حرم

«هدی» و «عزیزجون» با هم اومدن زیارت که هدی برای چند دقیقه عزیزجون رو گُم کرد و با کمک یکی

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

جعبه بزرگ جایزه

وقتی زنگ خورد، «ریحانه» و بقیه‌ی بچه‌های مدرسه توی حیاط به صف شدن. خانم مدیر با یه جعبه‌ی بزرگ کادوپیچ

ادامه مطلب »