
داستان صوتی
دل درد هدی کوچولو
هدی دلدرد گرفته و از این شرایط ناراحته. او با عزیزجون پیش پزشک رفته و آمپول زده، ولی هنوز خوب

هدی دلدرد گرفته و از این شرایط ناراحته. او با عزیزجون پیش پزشک رفته و آمپول زده، ولی هنوز خوب

عزیزجون، هدی رو توی محله باصفا میبینه و از هدی میپرسه که چی توی مشتش داره. هدی به عزیزجون میگه

عزیزجون و هدی با هم به اردبیل رفتهان و کنار یه چشمهی آب گرم، دارن حرف میزنن. هدی از اینکه
