Tag: سوره‌‌ آل عمران

داستان صوتی
پورحبیب

هدیه تولد

«عزیزجون» و «هدی» قراره با هم برَن تا برای «مادربزرگ هدی» هدیه‌‌ی تولد بگیرن. هوا بارونیه و اونها دارن تصمیم

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

آرام باش و عصبانی نشو!

مامان در آشپزخونه مشغول آشپزی بود. «احسان» که خیلی گرسنه بود، اومد توی آشپزخونه و پرسید: «مامان جون! شام کِی

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

مترو سواری

هدی و عزیزجون سوار مترو شدن و روی صندلی نشستن. هدی وقتی که دید یه خانم با بچه‌‌ی کوچیک ایستاده،

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

بلدی خشمت را مهار کنی؟

هدی مشغول نشون‌‌‌دادن باغچه‌‌ی کوچیکش به عزیزجونه. او توی این باغچه سبزی کاشته و هروقت که موقعش می‌‌شه، سبزی می‌‌‌چینه.

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

یک کار خوب

امروز توی محله‌‌ی «باصفا» جشنه. اهالی محله به آدم‌‌هایی که لباس و غذا و پول کافی ندارن، کمک می‌‌کنن تا

ادامه مطلب »
داستان صوتی
پورحبیب

غذا دادن به حیوانات

«هدی» و «عزیزجون» با هم به خونه‌‌ی مادربزرگِ هدی رفته‌‌ن تا به مرغ و خروس‌ها دونه بِدَن؛ آخه مادربزرگ هدی

ادامه مطلب »