مسابقه رالی

هدی کوچولو خیلی حوصله اش سر رفته به خاطر همین هم عزیز جون بهش میگه تلویزیون رو روشن کنه تا یکم سرگرم بشه. توی یکی از شبکه های تلویزیون مسابقه رالی پخش می شد و برای هدی خیلی جالب بود. اون از عزیز جون درباره مسابقه رالی پرسید …..کودکان با شنیدن این داستان یاد می […]

من بخشیدمش

عزیز جون رفته دنبال هدی تا از مدرسه اون رو به خونه برگردونه …. اما متوجه می شه که پیشونی هدی کبود شده و ورم داره …. هدی برای عزیز جون تعریف می کنه که توی مدرسه و توی زنگ تفریح چه اتفاقی افتاده و چرا پیشونیش کبوده ….کودکان با شنیدن این داستان یاد می […]

ماجرای سفره ماهی ها

هدی و عزیز جون رفتن سفر و توی ساحل دریای خلیج فارس لب دریا نشستن و به دریا نگاه می کنن…. اونا میخواستن با هم توی ساحل قدم بزنن که عزیز جون گفت ممکنه سفره ماهی ها و خرچنگ ها توی ساحل باشن و خطر آفرین باشن …کودکان با شنیدن این داستان با قدرت خداوند […]

چه بسا چیزی را دوست ندارید که برای شما خوب و خیر است.

زندگی با آیه ها، آیه ۲۱۶ سوره بقره.کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ.

راننده حواستو جمع کن!

توی خیابون تصادف شده بود و ترافیک خیلی سنگین بود. هدی دعا کرد که ای کاش اصلا دیواری نبود که راننده بهش بخوره و تصادف کنه؛ ولی عزیز جون بهش گفت: هرکس مسئول اعمال خودشه و راننده ها باید با دقت و با رعایت قوانین از ایجاد تصادف جلوگیری کنن.کودکان با شنیدن این داستان یاد […]

پرسمان قرآنی

یکی از اهداف پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پاسخ گویی به پرسش ها و شبهات قرآنی است. از این رو حاصل تلاش پژوهشگران این پژوهشکده در پاسخ دهی به پرسشها و شبهات قرآنی، پس از بررسی، اصلاح و پالایش دهها هزار پرسش و پاسخ، منجر به تولید نرم افزاری تحت عنوان «پرسمانهای قرآنی» شد که […]

فرهنگ قرآن

“فرهنگ قرآن” جامع ترین فرهنگ موضوعی قرآن کریم می باشد که در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تولید و ارائه شده است. کاری از پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن دریافت از کافه بازار : https://cafebazaar.ir/app/isca.ir.farhangQuran مهمترین ویژگی های فرهنگ قرآن:در بردارنده بیش از ۳۰۰۰ موضوع اصلی و ۶۰۰۰۰ عنوان فرعیمعجم […]

سلام کردن خیلی خوبه

توی یه روز زیبای خدا، ریحانه خانم قصه ما کلاس نقاشی داشت. قرار بود تابلویی که حدود دو ماه روش کار کرده بود رو با کمک استادش تموم کنه. ریحانه برای رفتن به کلاس نقاشی، خیلی ذوق و عجله داشت. اون از پدرش خواست که زودتر حاضر بشن و برن کلاس….این داستان با زبانی ساده […]