سفره ماهی

یه روزی از روزای خوب خدا، هدی کوچولو همراه عزیز جونش به ساحل دریای خلیج فارس سفر کردن. موقعی که می خواستن کنار ساحل قدم بزنن، عزیز جون از هدی خواست که خیلی مراقب پاها و اطرافشون باشن؛ برای اینکه ساحل خلیج فارس، پُر بود از یه عالمه…کودکان با شنیدن این برنامه و همراه شدن […]

خلبان

ریحانه خانم، دختر قصه ما همراه دایی جونش توی حیاط کنار هم نشسته بودن و صحبت می کردن. دایی ریحانه، خلبان بود. ریحانه از داییش سوال کرد که چرا خلبان شده؟ دایی هم در جواب ریحانه گفت که دلیل انتخاب این شغل، مامان بزرگه. ریحانه خیلی تعجب کرد….کودکان با شنیدن این داستان یاد می گیرن […]